25

به خودت میایی میبینی همه ی راه را اشتباه امدی..

کسانی که فکرمیکردی رفیقت بودند ،رسالتشان در زندگیت فقط امدن و  زخم زدن و گذاشتن چند ردپا بوده است..

از همه ی تصویر هایی خوبی که از چیزهای کوچک برای خودت ساخته بودی چیزی نمانده!

چیزهای کوچک باعث میشوند هرروز ناامیدتر و ناامیدتر و ناامیدتر شوم..با حسرت به اینده ای نا معلوم دلخوش میکنم و بلند از سر جنون قهقهه میزنم..بغض میکنم..قهقهه میزنم..بغض..قه..قه..بُ...

23.کاش این پاییز به سلامت بگذرد!

دست و دلم به نوشتن نمیرود.خبری از نوشته های چند صفحه ای دفترم نیست..چندوقتی است دیگر تند تند و باعجله توی دفترچه ی گوشی تایپ نمیکنم..همه ی حرف هام خلاصه شده در جمله های کوتاه!سکوت!

پاییز لعنتی.. حال و روزم را بدتر خواهد کرد!

پاییز و روزهای نارنجی اش عذابم میدهند..